شب نزدیک است …!
هر شب دستم را تنهــــــا …
بر شانه ی تنهای شـــــــــب میگذارم ؛
و برایش از ” تـــــــــــو ” میگویم …..
بـــــــــــاران میگیرد !!!!
یــــــــــه دختر همــــــــــه احساسشو
می شــه تو موهاش دید ...
تو حس ڪ بره می ریزه توصورتش ...
عصبی ڪ بشــــــــــه با کش خفش می کنه...
تو رویا ڪ باشه می بافدش ...
اما وقتی دلش شکست....
اولین چیزی ڪ اضافیه موهاشــــــــــه ...
گفتی : تو دلم اول و آخر خودتی از هر چه دارم بهتر خودتی
خندیدم و زیر لب مکرر گفتم :
شاهزاده قصه های من “
خر خودتی
اگه از بچگی بجای
مرد کهگریه نمیکنه
میگفتن
مرد کهنامردی نمیکنه
خیلی دنیای بهتری داشتیم
ای کودک در جستجوی مهربانی ها هر کس
صدایت کرد فرزندم که مادر نیست