سایت عاشقانه
دلنوشته های آرش آریایی
داستان عاشقانه و کاملا واقعی نویسنده وبلاگ ایرانیها (از دست ندین)


داستان عاشقانه و کاملا واقعی نویسنده وبلاگ ایرانیها

سلام دوستان. من بازم با یه داستان عاشقانه و خیلی خیلی زیبا اومدم خدمت شما

این داستان واقعی رو از زبان نویسنده وبلاگ ایرانیها برای شما بازگو میکنم

دوستان توجه داشته باشن که من با اجازه ی خود ایشون داستانشون رو در وبم قرار دادم

در ضمن این داستان یه مقدار قدیمی هست ولی خوب مطمان باشید که

ارزش خوندن رو داره...

http://s5.picofile.com/file/8135288842/img_.jpg

داستان از اینجا شروع شد که یک روز پدر و مادرم بمن دختر شهیدی که از فامیل هابود پیشنهاد دادن برای ازدواج ، دختری که سال ها تو فکرش بودم اما لب باز نمیکردم.

خلاصه مادرم رو فرستادم تا ببینه مزه دهنشون چیه و اونا خیلی خوشحال شدن که من میخوام بیام خواستگاری و قرار خواستگاری رو گذاشتن. منم از ذوق خودم رفتم لباس خریدم و کلی تیپ زدم.

وقت خواستگاری که شد لباس پوشیدم آماده شدم که بریم دیدم تلفن زنگ زد. من رفتم کفشامو پاک کنم دیدم مادرم بیرون نمیاد. برگشتم دیدم داره التماس میکنه که تو رو خدا بزار بیایم بعد جواب نه بده پسرم ناراحت میشه.

فهمیدم که مادر دختره زنگ زده میگه نیاین دخترمو نمیدم. منم به مادرم گفتم قطع کن منت نکش نمیدن که نمیدن به درک که نمیدن نمیخواد منت بکشی.

با خودم گفتم قسمت نبوده بیخیال ولی خیلی ناراحت شدم و یادمه از عصبانیت یه مسیر خیلی طولانی رو پیاده رفتم (عادت دارم وقتی عصبی میشم راه میرم)

بعد دو روز پسر خاله دختره  بمن زنگ زد و گفت دخترخالم و خالم پشیمون شدن و از من خواستن تا باتو حرف بزنم که برگردی بیای خواستگاری!!!!!

منم هرچی اصرار کرد گفتم نه من جوابمو گرفتم قبلا . بعد یکساعت راضی شدم و قرار شد فرداشبش بریم خواستگاری.

مراسم برگزار شد و با دختره حرفامون رو زدیم و گفت جوابم مثبته و قرار شد شب عید فطر سال 89 مراسم بله برون و عقد برگزار بشه.........

 

برای خوندن ادامه داستان لطفا به ادامه مطلب برید...

داستان از اینجا شروع شد که یک روز پدر و مادرم بمن دختر شهیدی که از فامیل هابود پیشنهاد دادن برای ازدواج ، دختری که سال ها تو فکرش بودم اما لب باز نمیکردم.

خلاصه مادرم رو فرستادم تا ببینه مزه دهنشون چیه و اونا خیلی خوشحال شدن که من میخوام بیام خواستگاری و قرار خواستگاری رو گذاشتن. منم از ذوق خودم رفتم لباس خریدم و کلی تیپ زدم.

وقت خواستگاری که شد لباس پوشیدم آماده شدم که بریم دیدم تلفن زنگ زد. من رفتم کفشامو پاک کنم دیدم مادرم بیرون نمیاد. برگشتم دیدم داره التماس میکنه که تو رو خدا بزار بیایم بعد جواب نه بده پسرم ناراحت میشه.

فهمیدم که مادر دختره زنگ زده میگه نیاین دخترمو نمیدم. منم به مادرم گفتم قطع کن منت نکش نمیدن که نمیدن به درک که نمیدن نمیخواد منت بکشی.

با خودم گفتم قسمت نبوده بیخیال ولی خیلی ناراحت شدم و یادمه از عصبانیت یه مسیر خیلی طولانی رو پیاده رفتم (عادت دارم وقتی عصبی میشم راه میرم)

بعد دو روز پسر خاله دختره  بمن زنگ زد و گفت دخترخالم و خالم پشیمون شدن و از من خواستن تا باتو حرف بزنم که برگردی بیای خواستگاری!!!!!

منم هرچی اصرار کرد گفتم نه من جوابمو گرفتم قبلا . بعد یکساعت راضی شدم و قرار شد فرداشبش بریم خواستگاری.

مراسم برگزار شد و با دختره حرفامون رو زدیم و گفت جوابم مثبته و قرار شد شب عید فطر سال 89 مراسم بله برون و عقد برگزار بشه.........

 

دانلود آهنگ هفته عشق از بنیامین بهادری


 

http://s5.picofile.com/file/8135288742/Copy_of_Love_Wallpap.jpg 

متن آهنگ:

کاشکی می رفتیم عزیزم

منو تو یه گوشه باهم

تو یه کیف به روی دوشت

من یه کوله روی پشتم

برای یه هفته یک کم

با تو زندگی می کردم

باتو زندگی

عزیزم بریزم همه زندگیمو

توی کوله ی عشقمو

باتو توی این هوا

که هوای تو کرده دلم

بی تو تنگه قشنگه برام

که نگام

که نگام با نگاه تو باشه و دست تو

باشه کنارمو بردارمو

همه دارو نداره دوست دارمو

که میدونی اینو اره خوب بلدم

اره خوب بلدم که قدم بزنم

بزنم باتو اون همه حرفایی که

ببرمتو رو تا نوک دریایی که

جایی که واسه رفتنت همه تنت

واسه رفتنت همه تنت با منه

حالا ساعت عشقه

عاشق شدنت بامنه

که داره دل من با دلت

میزنه به سرم که تو رو ببرم

 

 

دانلود آهنگ

 

 

دانلود آهنگ فوق العاده زیبای حریمت سر جاشه از امیرعلی


دانلود آهنگ فوق العاده زیبای حریمت سر جاشه از امیرعلی

امروزم باز من اومدم با معرفی یه آهنگ عاشقانه دیگه از یه خواننده تقریبا ناآشنا

صدای امیر علی عزیز شباهت زیادی به صدای اقای عبدالمالکی داره

و هرکسی که برای اولین بار اهنگ امیرعلی عزیز رو می شنوه فکر می کنه که خواننده اقای عبدالمالکی هست

به هر حال پیشنهاد می کنم که اهنگ امروز رو از دست ندید

فوق العاده زیبا و احساسی

http://s5.picofile.com/file/8135288418/3186v%D8%A5%D8%A5%D8%A5_001.jpg

متن آهنگ:

میگن دلت گرفته

بیا یه بار دیگه همه دنیامو بسوزون

میگن دلت گرفته

بیا غماتو با گرمی خنده هام بپوشون

میگن جونمو میخوای

تو که دارو ندارمو گرفتی خب اینم روش

میگن شدم اسیرت

تو رو خدا اسیرتو یه وقت نکن فراموش

میگن شدم اسیرت

تو رو خدا اسیرتو یه وقت نکن فراموش

هنوزم قاب عکس تو روی دیوار خونس

به جون تو از اون روزی که رفتی دل دیوونس

هنوزم توی خونمون حریمت سرجاشه

نزاشتم کسی پا بزاره حرمتت بپاشه

 

 

 دانلود آهنگ

 

جملات و شعرها و متن های عاشقانه و احساسی


به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو

======================================

پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است

 ======================================

هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد

 ======================================

جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی

=======================================

برای مشاهده تمامی مطالب لطفا به ادامه مطلب بروید...

 

یک دکلمه احساسی و بسیار عاشقانه مخصوص دلشکسته ها


متن دکلمه:

نیمه شب آواره و بی حس وحال

در سرم سودای جامی بی زوال

پرسه ای آغاز کردیم در خیال

دل به یاد اورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی می گذشت

یک دو سال از عمر رفت و برگشت

دل به یاد آورد اول بار را

خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازیان اسرار را

آن دو چشم مست آهو وار را

هم چو رازی مبهم و سر بسته بود

چون من از تکرار او هم خسته بود

آمدو هم آشیان شد بامن او

هم نشینو هم زبان شد بامن او

خسته جان بودم که جان شد با من او

ناتوان بود و توان شد بامن او

دامنش شد خوابگاه خستگی

اینچنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر

وای از ان عمری که با او شد به سر

مست او بودم زدنیا بی خبر

دم به دم این عشق می شد بیشتر

امد و در خلوتم دم ساز شد

گفو گو ها بین ما اغاز شد

گفتمش

گفتمش در عشق پابرجاست دل

گر گشایی چشم دل زیباست دل

گر تو زورعمان شوی دریاست دل

بی تو شام بی فرداست دل

دل ز عشق روی تو حیران شده

در پی عشق تو سرگردان شده

گفت

گفت در عشقت وفادارم بدار

من تو را بس دوست می دارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان

چون تویی مخمور خمارم بدار

با تو شادی می شود غمهای من

باتو زیبا میشود شبهای من

گفتمش عشقت به دل افسون شده

دل زجادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده

عالم از زیباییت مجنون شده

بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش

طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش

در سرم جز عشق او سودا نبود

بهر کس جزاو در این دل جا نبود

دیده جز بر روی او بینا نبود

همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره ی آفاق بود

در نجابت در نکوهی پاک بود

روزگار

روزگار اما وفا با ما نداشت

طاقت خوش بختی مارا نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت

بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این غصه هجران بود و بس

حسرت و رنج فراوان بود وبس

یار مارا از جدایی غم نبود

در غمش مجنون عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود

سهم من از عشق جز ماتم نبود

با من دیووانه پیمان ساده بست

ساده هم آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست

این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رفت

رفت و با دلدار دیگر عهد بست

با که گویم او که همخون من است

خصم جانو تشنه ی خون من است

بخت من بین وصل او قسمت نشد

این گدا مشمول ان رحمت نشد

ان طلا حاضر به این قیمت نشد

عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست

عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست

با چنین تقدیر بد تدبیر نیست

از غمش با دود و دم همدم شدم

باده نوش غصه ی اومن شدم

مست و مخمور و خراب از غم شدم

ذره ذره آب گشتم کم شدم

آخر آتش زد دل دیوانه را

آخر آتش زد دل دیوانه را

سوخت بی پروا پر پروانه را

عشق من

عشق من از من گذشتی خوش گذر

بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را تو بیرون کن زسر

دیشب از کف رفت فردا را نگر

اخرین یکبار از من بشنو  پند

برمنو بر روزگارم دل نبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود

عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود

ماهی بیچاره اما مرده بود

 

بعد از این هم آشیانت هر کس است

بعد از این هم آشیانت هر کس است

باش با او یاد تو مارا بس است

 


SEO Reports for asheqane.ir
تعداد صفحات 352 صفحه قبل 1 ... 337 338 339 340 341 ... 352 صفحه بعد