سایت عاشقانه
دلنوشته های آرش آریایی
دانلود آهنگ غم ناك و فوق العاده زیبا و عاشقانه عشق شیشه ای از مجید یحیایی

دانلود آهنگ غم ناك و فوق العاده زیبا و عاشقانه عشق شیشه ای از مجید یحیایی

دانلود آهنگ غم ناك و فوق العاده زیبا و عاشقانه عشق شیشه ای از مجید یحیایی

این اهنگ غم ناك تقدیم به همه اون عزیزانی كه عشق یكی رو تو دلشون دارند

عشقشون رو با دنیا هم عوض نمی كنند

تقدیم به عاشقای واقعی

تقدیم به همه اون عزیزانی كه همدم تنهایی هاشون

و تنها كسی كه از گریه های شبونشون خبر داره فقط خداست

تقدیم به شما ...

http://s5.picofile.com/file/8166323742/IMG_20141229_WA0002.jpg

متن این ترانه:

همیشه روش نمیشد

این عاشق خجالتی

همش از پشت شیشه می دید تو رو یواشكی

لحظه ها رو می شمرد

تا كه دوباره رد بشی

رد بشی با این نگاهت دلو آسون بكشی

انتظار میكشیدم صدای پاتو بشنوم

منتظر بودم بیای و عكستو بازم بكشم

دست و پامو گم میكردم بند می اومد زبونم

هروقت كه میخواستم بگم تویی وجود من

یه روزی جرات دادم به این دلم

بیام و بهت بگم دوست دارم

اما تا اومدم پشت پنجره

دستاتو دیدم تو یه دست دیگه

چشم انتظاری بسه دیگه

بی قراری فهمیدم بسه دیگه

از خدا خواستم

خراب شه آسمونم

تا از این دنیا برم دل بكنم

آخه اونی كه منو تنها گذاشت

قدر این عشقو تو این دنیا نداشت

ای خدا اون منو پشت سر گذاشت

عشق شیشه ای آره فایده نداشت

 

 

دانلود آهنگ

 

دانلود اهنگ فوق العاده زیبا و احساسی و عاشقانه یكی همیشه هست از میثم ابراهیمی


دانلود اهنگ فوق العاده زیبا و احساسی و عاشقانه یكی همیشه هست از میثم ابراهیمی عزیز

این اهنگ بسیار عاشقانه رو به همه عاشقای واقعی

به خصوص همسر مهربون خودم تقدیم می كنم

امیدوارم كه خوشتون بیاد

 

 

متن آهنگ یكی همیشه هست:

یكــی همیشه هســت كه عاشــق منـه

نگــام كــه میكــنه پلــك نمیــزنه

تنهـــاست خــودش ولــی تنهــام نــمی زاره

دریـا كــه چــیـزی نیــســت عـجــب دلـی داره

بـا گریـه هـام مـیـاد غـمهـام رو حـل كـنـه

نـزدیـك میـشـه تـا منــو بغــل كـنـه

از آسمــون شهــر خیـلی پایـیـن تــره

درو كــه وا كـنم خدا پشــت دره

چـشـمامـو بسـتـم از كـنـارش رد شــدم

چشـمـاشـو بسـتـه تـا نـبـیـنه بــد شــدم

هـر كـاری می كـنم ازم نـمی گـذره

حسـی كـه بیـن مـاسـت از عـشــق بـیـشتـره

چـشـمامـو بسـتـم از كـنـارش رد شــدم

چشـمـاشـو بسـتـه تـا نـبـیـنه بــد شــدم

هـر كـاری می كـنم ازم نـمی گـذره

حسـی كـه بیـن مـاسـت از عـشــق بـیـشتـره

نـا مـهـربـونــی بـا دلــم نـمــی كـنـه

بـه هـیـچ قـیـمتــی ولـم نـمــی كـنـه

یـه قـطـره اشكـمـو كـه مـی درخـشـه بـاز

بـهـونـه مـی كنـه مـنـو بـبـخشـه بــاز

چـشـمامـو بسـتـم از كـنـارش رد شــدم

چشـمـاشـو بسـتـه تـا نـبـیـنه بــد شــدم

هـر كـاری می كـنم ازم نـمی گـذره

حسـی كـه بیـن مـاسـت از عـشــق بـیـشتـره

چـشـمامـو بسـتـم از كـنـارش رد شــدم

چشـمـاشـو بسـتـه تـا نـبـیـنه بــد شــدم

هـر كـاری می كـنم ازم نـمی گـذره

حسـی كـه بیـن مـاسـت از عـشــق بـیـشتـره

 

 

دانلودآهنگ

 

 

دانلود آهنگ بسیار زیبا و احساسی آخرین قدم با صدای حامد زمانی


دانلود آهنگ بسیار زیبا و احساسی آخرین قدم با صدای حامد زمانی

قبل از هر چیز میخوام یه تشکر فراوان بکنم از همه عزیزانی که وبلاگ مارو

حمایت کردن و با نظراتشون مارو خوشحال کردند

ممنون که تشکر کردن رو بلدین

بعد از اونم بریم سراغ معرفی بهترین آهنگ این وبلاگ

من مطمان هستم که دلشکسته ها به هیچ عنوان از دانلود کردن این ترانه فوق العاده زیبا

و احساسی و عاشقانه پشیمون نمی شن

اگه آدم احساسی باشید، با شنیدن این اهنگ شک ندارم که چشاتون خیس میشه

البته منو ببخشید که همیشه باعث ناراحتی شما میشم و چیزی بجز افسردگی

و ناراحتی واسه شما ندارم

پس پیشنهاد می کنم که فقط دلشکسته ها این آهنگو دانلود کنند

و امیدوارم که هیچ کسی این آهنگو دانلود نکنه!!!

http://s5.picofile.com/file/8132452992/%D9%81%D8%AF%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%88.jpg

متن ترانه:

ایـــن آخریــــن قدم

بــــرای دیدنـــــت

ایـــن آخــــرین پلـــه

واســـه رسیدنـــت

ایـــن آخریـــن نفس کشیدنــــم

بـــرای تـــو

ایــــن آخــــریــن تــــورو ندیـــدنــــم

بـــرای تـــو

برای اخرین نفس بخون ترانه ای

که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای

که میشه از تو رد شدو نظر به جاده کرد

که میشه این غما رو از دلم پیاده کرد

بخون دوباره خوندنت برام مقدسه

بیا دوباره دیدنت برای من بسه

بدون که باید از تو رد شدو دلد ندید

باید بریدو پر زدو به آسمون رسید

صـــدا بــزن منــــو

کــه بــار آخـــره

بـــذار ببـــینمـــت

قـــراره آخـــره

برای بار آخرم شده

فقــــط بخنـــــد

بخنـــدو چشـــمای قشنگتـــو به روم ببــــند

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو

نگاه کن این تن نحیفو زار و خسته رو

تو رو به جون خاطرات خوبمون بمون

تو رو به جون خاطرات تلخمون نرو

بیا و راحتم کن از نگاه آدما

نذار بگیره دامنم رو آه آدما

بگو چرا باید بسوزه لحظه های من

به خاطر نگاه اشتباهه آدما

برای اخرین نفس بخون ترانه ای

که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای

که میشه از تو رد شدو نظر به جاده کرد

که میشه این غما رو از دلم پیاده کرد

ایــــــن آخـــریـــن قــــــدم.....

 

 

 دانلود آهنگ

 

چند داستان عاشقانه زیبا


رسم عشق

 

دختر جوانی چند روز قبل از مراسم عروسی ابله سختی گرفت و بستری شد

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و ابله تمام صورتش را پوشاند مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش میرفت

و از درد چشم خود می نالید موعد عروسی فرارسید.

زن نگران صورت خود بود که ابله ان را از شکل انداخته بود

و شوهر هم که کور شده بود

مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.

20 سال بعد از ازدواج انها زن از دنیا رفت.

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود

همه تعجب کردند

مرد گفت:من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.

******

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده.

داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه.

مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟

آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو.

مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.

لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده!

همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند.

کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده.

بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو.

آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی.

مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم.

دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم.

ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟!

علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟!

کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه.

کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند.

علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره.

روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟!

روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند.

یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری.

یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه!

می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم.

هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام.

روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ.

پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه.

همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت.

دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام …. پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه.

سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود،

اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند

سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود.

حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت!

مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمیکنند…

*****

 

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت.

تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند

و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.

پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند،

غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!

از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود. قدر هر کسی رو بدونیم تا یه روزی پشیمون نشیم...

 

*****

 

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!

دختر: توباز گفتی ضعیفه؟

پسر: خب… منزل بگم چطوره؟ دختر: وااااای… از دست تو!

پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟ دختر:اه…اصلاباهات قهرم.

پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟ دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟

پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا. دختر: … واقعا که! پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟

دختر: لوووس! پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها! دختر: بازم گفت این کلمه رو…!

پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!

دختر: من ازدست توچی کارکنم؟ پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!

دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!

پسر: صفای وجودت خانوم! دختر: می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!

پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو… برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!

دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون” پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!

دختر: ولی من که بور بودم! پسر: باشه… فرقی نمی کنه! دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من… پسر: …

دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟ پسر: … دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن… پسر: … دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم… پسر: خدا… نه… (گریه)

دختر: چراگریه میکنی؟ پسر: چرا نکنم… ها؟ دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…

پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم… دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم

دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟ پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم… دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …

پسر: … دختر: دوباره ساکت شدی؟ پسر: برات… کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…! تک عروس گورستان! پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!

اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم… نه… اشک و فاتحه نه… اشک و فاتحه و دلتنگی امان… خاتون من! توخیلی وقته که…

آرام بخواب بای کوچ کرده ی من… دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!

نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰! بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم… اما… تـوآرام بخواب…

*****

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.

دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..

دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..

ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.

شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.

بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..

پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت( قلب دختر نمیتوانست باور کند..

اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

 

*****

 

روسری اش را جلو کشید و موهای سیاه و براقش را زیر آن پنهان کرد

، رو کرد به جوان و با ذوق گفت : چه حلقه ی قشنگی !!! نگاه کن ، اندازه انگشتمه ، فکر نمیکردم اینقدر خوش سلیقه باشی ؟!

یکدفعه لحن صدایش عوض شد ، انگار چیزی یادش آمده بود ؛ آرام گفت : پدرم نامه هایت را دید ، حالا دیگر همه چیز را میداند.

اما تو نگران نباش ، گفت باید با تو حرف بزند. اگر بتوانی خودت را نشان بدهی و دلش را به دست بیاوری حتما موافقت میکند. دل کوچک و مهربانی دارد.

من که رفتم ، دسته گل را بردار و به دیدنش برو ، راحت پیدایش میکنی … چند قطعه آنطرف تر از تو ، کنار درخت نارون ، مزارش آنجاست …

 

 

غــــــمــــــــگیـــــــــنــــــــــم... هــمـــــــــــاننـــــــــــــــــد


***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند زنی که عاشق سرباز دشمن شده است  . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند مرد دو هزار چهره که می گفت

نمی دونم تو زندگیم چرا هی نمیشه . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

 همانند پرنده ای که شوق پرواز ندارد ، نای آواز ندارد  . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند مادری که آخرین سرباز برگشته از جنگ

پسرش نیست . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پسری که عشقش به او میگوید برادر . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند مادر بی سوادی

که دلش هموای بچه اش را کرده

ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پسری که

جواب نه شنیده  . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند عکسی در اعلامیه ترحیم

که لبخندش, دیگران را می گریاند . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند سرباز ِ گـــــــــــــم شده در جنگ ;

کـــــــــــــــــــــور شد و ندارد هیچ فشنگ . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

 همانند دلقکی که روی صحنه

چشمش به عشقش افتاد که بامعشوقش به او میخندیدن . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند همان قاضی که متهم اعدامی اش...رفیقش بود . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

 مثل پروانه ای گم کرده راه . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

مثل کودکی که بادکنکش ترکیده باشد . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

مثل کودکی که آبنبات یا عروسک نداشته اش را دست دوستش دیده و دلش خواسته 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند مادری که

لباس ورزشی پسرش بوی سیگار می داد . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند سرباز وفاداری

که پسرش جاسوس دشمن بوده است . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند کـودکـی مـعـلـول

کـه تـازه بـه تفـاوتـش پـی بـرده . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند درختـی کـه 

در مســیرِ کارخـانـهء "چــوب بُــری" قــرار گـرفتـه است . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند آدمی که دوست نداشت

تنهایی را

و خیلی تنها بود . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

 همانند

پدری که مرگ فرزندش را قبول نمی کند

و خود را با او مُرده می داند

و اشک هایش را شاید مدتها کسی ندیده بود

اما حالا

بدون اشک کسی او را نمی بیند . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پیرزنی در مسجد سلیمان,

که لوله های گاز همه ی ایران

از کوچه اش می گذرد

و گاز ندارد . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند مــــادرم

کـه او آیــنـــده ام را طــور دیـــگری تـــصــــور کـــرده بــــود . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند جـوان مـحکوم بـه اعـدام

کـه بـه عـنوان آخـرین درخـواسـت،

پکـی بر سـیگـار را طلب می کند . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند

جوانی که میگوید...

دست بر دلم مگذار می سوزی

داغ خیلی چیز ها بر دلــــــــــــــم مانده . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند قـــــــــــــــمار بازی

که خشت هایش درست انتخاب کرد

 اما سرنوشتش را کج . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پدری

که پس از زلزله

همسر و فرزندانش را با دست خودش به خاک می سپارد . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند کسی که کاسه اش خالی بود ;

از غـــــــــــــــذا نه ;

ازِ تقسیم بختــــــــــــــــ . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند جوان ِ لحظه ی اعدام ;

 بـــــــــه گریـــــــــــه مــــــــــادرش میـــــخـــندید ;

خاطرش آمد بچگی اش گفته بود :

خنده ات آرامم میکند . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند دهــــــــقان فــــــــــداکار ;

قطاری را نجات داد

که حالا ریـــــل آهنش ازوســــــــــــــط خانه اش میگذرد . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پیرمرد ِ سیگار فروش ;

در حسرت این ماند که تعارف کند

کسی در تنهاییش سیگاری به او . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند صداقتت ;

که با خنده ی یک عکس میخندی . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

هماننـــــــــــد پادگانـــــــــــــت ای روزگار ;

اضاف زدی برایم خشم شبت را . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند دستان ِ پیــــــــــــــرت ;

حلقه ی نبودنش را با داغ ِ دلت تمیز میکنی

تا برق بزند . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند کودکی که از زلزله نجات پیدا کرد ;

اما با پس لــــــرزهای دلش چه کند . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانندچوپانی که همه ســــــــــاده بودنش را

به "پشت ِکوه " بودنش ترجمه میکنند . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند کسی که از خواب بیدار شد

 اما کابـــــــــــــــــوسش تازه شروع میشود . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

هـمــانــنــد

جــوانی کـــه از خــواب تـــرســنــاک بــیــدار شــد و

فــهــمــیــد زندگی اش از خــواب وحــشتــنــاکــتـر اسـت . . .

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده

و به این فکر می کند که چگونه بمیرد؟

گرسنه و آزاد، یا سیر و اسیر...؟

***  غــــمــــگینـــــم  ***

مثل ِ اعـــــدامی که به تعویق افتاده . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند مرده ای

که توان تسلی دادن به بازماندگانش را ندارد . . . 

***  غــــمــــگینـــــم  ***

همانند پرنده ای که از قفس آزاد شده

اما پرواز از یادش رفته . . .

شما هم می توانند مطالب جالب خود را تحت عنوان *غمگینم* برای ما در قسمت نظرات ما ارسال کنید

ممنون

 


SEO Reports for asheqane.ir
تعداد صفحات 352 صفحه قبل 1 ... 336 337 338 339 340 ... 352 صفحه بعد