مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن به سرم می آید !
دلم تنگ شده . . .
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزاندمشان . . .
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم . . .
حتی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خیلی دیر شناختمشان . . .
برای بی خیالی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش . . .
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم . . .
و برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام...
فراموشش کرده ام
فقط گاهی بی اختیار
اسمش را که میشنوم
میشکنم ...
دلتنگی ات
جریمه کدام گناهست
که هر شب در چشمانم نوشته میشود
خواب بی خواب ..
موقع Delete خاطراتت ، ذهنم Error میدهد
فکر کنم هنوز فایل دوست داشتنت درحال اجراست ...
کوچه صدایش می لرزد
هر بار که مرا می بیند ...
سرش را پایین می اندازد و می گوید:
خبری نیست ...
مثل همیشه برای تو می نویسم ...
تو به نیت هرکه دوست داری ، بخوان !
می دانم که نمی خوانی
می دانم که نمی دانی
حتی می دانم که گوش هم نمی دهی !
ولی من می دانم که
هنوز همانم که دوستت داشت ...
اما ...
کمی شکسته تر ...
گاهی دلنوشته هایم تلخ و گزنده می شوند
چه کنم ؟!
دلم پر است
تو به دل نگیر
خدایا مگر نگفتی آدم حق انتخاب دارد؟
پس چرا انتخاب من کنار دیگری است؟؟؟
تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست
تسلی دادن این فاجعه ، میخوانه میخواهد .
لحظه های با تو بدون
از عمرم حساب نمی شوند
از آخرتم حساب می شوند ، از بهشت
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند
شک میکنم به اینکه , این دل مال من است یا تو . . .
از بس خوابت را دیده ام
دیگر نمی گویم "خوابم می آید"
می گویم "یارم می آید"
وعده ی ما همان "رویای همیشگی"
عاشق که می شوی
لالایی خواندن هم یاد بگیر...
شب های باقی مانده عمرت به این سادگی ها صبح نخواهد شد.
به روزهای سخت که رسید...
بسیار تفاوت داشت,
آنکس که در روزهای خوب با من...
بسیار تفاهم داشت..!