لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را
بی تو زندگی محاله . . .
بی تو یه روز یه ساله !
دلم برات چه تنگه . . .
دنیام با تو قشنگه !
دیگه به حال این جنازه فرقی نداره
چه بوسه باشه...چه خنجر
این روزا همه از کلمه تک پر فقط
پرشویادگرفتن بااین بپر... بااون بپر ...
دیگه احساسی واس جریحه دار کردنش ندارم ...
پاره ی تنم به تن دیگری رفتی؟
عادتم را كه میدانی چندشم میشود...
لباسی را كه بر تن دیگری بوده بپوشم
کاش زندگی من هم
مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .