میان این همه مهمان
چقدر تنهایم وقتی مابین این همه کفش
کـــفش های تو نیستــــــــ
میخواهمت...
تورا که ناب ترین حس عالمی...
عاشقانه...صادقانه...خالصانه میخواهمت...
تورا..تویی که به من حس بودن ... حس زندگی میدهی...
میخواهمت و چه بی تابانه در انتظار دیدارت ثانیه هارا خط میزنم
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ . . .
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ...
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ ﮐـﻪ ﺑـﻐـﻠـﺖ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﺳـﺮﺗـﻮ ﺑـﺰﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﺳـﯿـﻨـﺶ
ﺁﺭﻭﻣـﺖ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﺣـُﺮﻡ ﻧـﻔـﺲ ﻫـﺎﺵ ﺗـﻨـﺖ ُ ﺩﺍﻍ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﻋـﻄـﺮ ﺩﺳـﺘـﺎﺵ ﻣـﻮﻫـﺎﺗـﻮ ﻧـﻮﺍﺯﺵ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ . . .
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﮐـﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﻡ ﮔـﻮﺷـﺖ ﺑـﮕـﻪ
ﻏـﺼـﻪ ﻧـﺨـﻮﺭﯼ ﻫـﺎ
من کنارتم...
هوس کرده ام
که تو باشی
من باشم
و هیچکس نباشد
آنگاه داغ ترین آغوش ها را از تنت
و شیرین ترین بوسه ها را از لبت بیرون بکشم
به تلافی تمام روز هایی که میخواهمت و نیستی
عاشق وقتی ام که
می خوایم پای تلفن خداحافظی کنیم،
اما هنوز دلم میخواد صداتو بشنوم
اونوقت تو یهو میگی راستی؟!
میگم: جانم...؟
آروم میگی : دوســـتـــت دارم
ماکه نداریم
آرش برای همیشه تنها