دل می بندم…
به قابـــ عکستـــ که روی دیوار جا مانده است…
باوفاتر از خود توست…
به من لبخند می زند…
و هنوز هم در جایش باقیست…
باور کن…
من هم خدایی دارم…
تو دلم را بشکن…
او هوایم را دارد…
روزی یک جایی…
دلت را می شکند…
بازی بدی را شروع کردیم…
من باختم دلمــ را…
تو همچنان دلــ می بری…
چرا که می دانم…
می دانم که چه ها در سرزمین دلم خواهند کرد …
و من …
در برابرشان جز نگریستن چاره ای ندارم