اغــــوش گرمم بـاش بگـذار فراموش کنم لــحــظـه هــایی
کــه در سـرمــای بـــیــکـسـی لرزیـــدم ...
دلتنگی مثل کوفتگی تصادفه
اولش بدنت گرمه حالیت نیست
ولی یه دفعه دردش شروع میشه
و تازه میفهمی چی به سرت اومده
هنوزم یه وقتایی دل تنگشی
میری عطرشو گاهی بو میکشی
به قدری شکستی که حس میکنی
همین روزا از غضه دیوونه شی
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم
همین
چرا نگاه میکنی
تنها ندیده ای
خدایا خط و نشان دوزخت را برایم نکش
جهنم تر از نبودنش
جایی سراغ ندارم