بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده
بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده
بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم
برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون
از آدما فراری ، از عاشقا گریزون
بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلألو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود
چیزی به فرو رفتنم نمانده ، چیزی به تمام شدنم نمانده ،
در سایه سنگینی که بر روی زندگی ام افتاده ، وزش نابودی را می بینم
گـــــاهـــــی وقـــــتــــا مــــجـــــبـــــوری احـــــمــــق باشـــی !
روی کاغذ مـــــــیــــــــــنــــــــویــــــســـــــــــم
دســـــتــــــهـــــــای تـــــــــــــــــو . . .
و روی آن دســــت مــــــــــیــــــــــــــکـــــــشـــــــــــم . . . ! ! !
در این بازاره نامردی به دنبال چه میگردی؟
نمیابی تو هرگز نشان از عشق و جوانمردی
برو بگذر از این بازار.از این مستی و طنازی
اگر چون کوه هم باشی،در این دنیا تو می بازی
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط……..
اگر میفهمیدی…..
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!!